نا وصفودنی


چشم هایت
نگاهت
لبخندت
عطر تنت.
قابل وصف نیستند 
کلماتم،
من هر چقدر بنویسم
تو بیش تری.

رو برو

میخواهم همین جا روبروی ت باشم
تو حرف بزنی من
بخندمت
تو بخندی من ببینمت
تو ببینی من ببوستم
تو ببندی من بچرخمت
من بچرخمت
من بگردمت

احساس

حس میکنم

تو را در همین حوالی

پشت سرم...

عطرت را

نفس هایت را

ضربان قلبت را

در همین نزدیکی

دستانت را...

دستانم را به قلبت سپردی و

خندیدی .

 

فاصله

 

از این سمت

به فاصله چند هزار متری

دلم هوای قدم رطوبت جنگل های گیلان را  دارد

باتو

از این سمت

سلام


سر رسید

 

+ سر رسید قدیمی پیداش نیست

از نوع شروع می کنیم...


+ باشه       :)

اقاقیا

عاشق شو
شعری بگو
از
دیوانگی هایت
برایم.
من عطر تمام اقاقیای دنیا را
می آورم

برایت

مه

ﺳﻼﻡ
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﺴﯿﺮﺕ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﯼ

ﺭﺳﯿﺪﯼ؟
ﺑﯿﺎ
ﺑﻨﺸﯿﻦ