وقتی به بن بست رسیدم اتفاق خاصی نیفتاد همان جا ماندم. . . . اتفاق خاصی نیفتاد به بن بست بعدی رفتم کسی را دیدم همان جا ایستاده بود. . . . به بن بست خودم برگشتم. همان جا ماندم . . . اتفاق خاصی نیفتاد.
مرا بخوانید. تمام که شدم آتشم بزنید. منتظر بمانید. خاکستر که شدم مرا در سپید رود بریزید. نه . . . خاکسترم را در آب نریزید. نمی خواهم غذای ماهی ها بشوم. . . . می خواهم در زندگی جدیدم گربه باشم. نمی دانم کاری کنید که گربه بشوم. نه نه می خواهم مداد باشم. با من بنویسید. آرام که شدم تمام می شوم.