تمام پل ها
برای رسیدت به
دلخوشی ها
خراب شده.
فقط من و تو مانده ایم
و
آهنگ های تکراری گریه دار.
جا مانده ایم
در جایی
از چیزی
معلق
فعلا
شاید جامانده باشند درجایی
از چیزی
و
تمام پل ها برای رسیدن به دلخوشی هایشان خراب شده باشند.
آهنگ هایی که اشک های زیادی را شنیده اند.
برگرد به پل های پشت سر شاید برای خوشبختی باید به عقب برگردی...
البته اگر پلهای پشت سر خراب نباشند...
خراب شدن
تو هم خراب شو
شاید برای رسیدن به خوشبختی باید خراب شد
شاید اون پلها الان به خوشبختی رسیده باشند..
فقط من مانده ام با خاطرات تو
هومن یهو دلم خواست حالت رو بپرسم...خوبی؟
باد ما را با خود برده
من این جور مواقع به همه چیز کات می دم و از نو شروع می کنم...
هومن چطوری...؟
داری کار میکنی که وقت نداری...؟
یاد اون موقع ها بخیر که همش ولو بودی توی بلاگ ما... :))
دلمان تنگ شده کچلک...
سلام
من از این شعر شما بسیار خوشم اومد
تا قسمت فعلا
انگار از اونجا به بعد یکم پراکنده گویی شد
کمی براش وقت بذارید مثل اولش می شه
انسجام داره
ببخشید اگه جسارت کردم و نظرمو گفتم
خودم که خیلی چیزی نمی دونم اما همین که برداشت کردم شاید به شما کمک کنه
اگه از وبلاگ من خوشتون اومد خبرم کنید که تبادل لینک کنیم
مرسی
اشکهای ما هست که فقط به پای آهنگی ریخته می شود... فقط ما چند نفر...