احساس

حس میکنم

تو را در همین حوالی

پشت سرم...

عطرت را

نفس هایت را

ضربان قلبت را

در همین نزدیکی

دستانت را...

دستانم را به قلبت سپردی و

خندیدی .

 

فاصله

 

از این سمت

به فاصله چند هزار متری

دلم هوای قدم رطوبت جنگل های گیلان را  دارد

باتو

از این سمت

سلام


هومن


بوی اشک میاد

یکی 

اینجا

گریه کرده

...


مداد رنگی


آبی بی حسم

زرد پررنگ

سبز سبز سبز شدم با تو

سفید نیستم

قهوه ای خاک

خاکستری برای خاک اجداد

سیاه پوشمان

بنفش می شویم

نارنجی دیگران

طوسی، طوسی، طوسی

صورتی فکر نمی کنم

از تو خوشم می آید

قرمز مرموز




زمان


رو به روی دری نشسته ام

که

زمزمه هایی

از پشت آن می شنوم

ساعت هاست

.

.

.


باران


پیاده شو 

بیا خودتو از زیر بارون ببین

اون وقت فاصله مون میشه 

یک

دو

سه

چهار

پنج

شش

هفت.


شعر

 

من 

 دلم  

برای تک تک شعرهای نیمه تمام دنیا  

می سوزد